اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

۳۴ مطلب با موضوع «تکست‌ها» ثبت شده است

نمی‌دونی چقدر عزیزی کهنه رفیق. این همه سال، این همه بالا و پایین، این همه کم و کاستی‌های وجود من، اما شما هنوز یه دونه‌ای... هر روز بهتر از دیروز. ممنون ازت که این همه وقت گذاشتی برام، به حرف دلم گوش دادی و بودی. مراقب خودت باش. به امید دیدار زود :*


تهمینه | بیست و نهم می بیست شانزده

" مهریه " :

سلام ، اون کوزه ، اون چاه ، قرآن مثل گل چاییه ، تو اون آب که بندازی ، آب اون کوزه ، اون چاه ، باز بشه ، دل باز بشه ، عالم دلباز بشه

شاید :)


جناب صاحب‌مطعم | بیست و نهم فروردین

یه عالمه حرفامون موند باز..

زمان، زمانی که تو هستی معنا نداره


دختر جوان دستیار دندانپزشک | بیست و پنجم دی

Marry me?!...

عاشق این کیس‌های بدگای‌تم

دختره‌ی دیوونه!

:)))))) :***


ادی | دوم فروردین نه پنج

طبیعتا باید تو عکس دو نفریمون که همو بغل کردیم به بازوی پت و پهنم که عین کتلت مرغ ولو شده گیر بدم ولی اینبار اصلا گیرم نمیاد بسکه حرف تو اون چنتا تار موی سفیدمونه. عکسو دوست دارم. شب بخیر!


ویولتا | هشتم مارس بیست شانزده

سلام بر دختر عزیزم، از لطف همیشگی شما به خودم احساس غرور دارم! گاهی فکر می‌کنم که شاید کار خوبی کرده‌ام که چنین پاداشی نصیبم می‌شود! واقعا متن خوبی است، چه جناب کدیور، چه جناب رحیمی و البته برشت.


ابوساراکو؛ از اعضای سازمان مجاهدین خلق در دهه پنجاه | بیست و دوم ژوئن

حنا، جرات و جسارت و اطمینانت رو می‌خوام برای رفتن به سفر...

کمش دارم. واقعا می‌خوامش، برام بفرست :)


مریمانا | هفتم سپتامبر بیست شانزده

دل کاتیوشا پر شده، باید قدری‌ش اینجا سرریز شه.

حانا..

سلام بر تو و چشم‌های شفافت


نیک | هشتم ژانویه

آسمون امروز نه دین داره نه آزاده‌س!

دیوانه‌‍‌ام کرده از صب! من سفر نرفتم، سفر اومد به من..

من به نیک و همایون | '12:18


شما این دوره حلال زاده بودنتو کجا پاس کردی؟

نیک | '12:23


یقینا آسمون امروز تحت پیگرد قانونیه.. تو شهری که ته دین و آزادگیه..

همایون | '12:23

حنا

بهم میگی از امیرب. به دلت چی اومد؟


نیک | شانزدهم آذر

Hamdilla all good. A little bad news but hamdilla. I have breast cancer. They removed my breast and I started chemo yesterday. Today has just been sleeping. I hope it doesn’t get worse. How is your mum now?

Mona, November 21, Manama

غروب، آرژانتین؟


نیک | دوم آذر

خیلی نفسی حنه، دلم می‌خواست بغلت کنم ولی نمیدونم چرا اینکارو نکردم، شاید خجالت کشیدم، دفعه بعد جبران می‌کنم :*


ساراکو | یازدهم مهر