اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

۵ مطلب با موضوع «نواهای حنه :: فیروز» ثبت شده است

خانم فیروز با صدای محشرتون بخونین برامون و صبحمون رو منوّرتر کنید..

 

ثلج ثلج

“ Snow.. Snow ”

 

Music and Lyrics by Rahbani Brothers

Singing by Fairouz

1992

Translated by Hanneh Mira
 

 

تلج تلج عم بتشتی الدنیی تلج

برف برف، کل دنیا داره برف می‌باره
 

و النجمات حیرانین و زهور الطرقات بردانیین

و ستاره‌ها حیرانن و شکوفه‌های راها سردشونه

تلج تلج عم بتشتی الدنیی تلج

برف برف، کل دنیا داره برف می‌باره

و الغیمات تعبانین عالتلة خیمات مضویین

و ابرها باردارن  روی تپه خیمه‌هایی نورانی


و مغارة سهرانه فیها طفل صغیر

و یه غار بیداره در اون یه طفل کوچکه

بعیونو الحلیانی حب کتیر کتیر

چشم‌های زیباش پر از محبته

تلج تلج عم بتشتی الدنیی تلج
برف برف، کل دنیا داره برف می‌باره


کل قلب کل مرج زهر فیه الحب متل التلج

در هر قلب و هر دشتی محبت مثل برف شکوفه زده

و جای رعیان من بعید
شبان‌هایی از دوردست درحال آمدنن

وین الطفل الموعود؟
کجاست آن کودک موعود؟

هون یا رعیان من بعید

اینجاست، ای شبان‌های دوردست‎ها
 

هون اللیل المنشود
این همان شب بشارت داده شده است

تلج تلج شتی خیر و حب و تلج

برف برف خیر و محبت و برف رو می‌بارونه

على کل قلب و على کل مرج
بر هر قلب و بر هر سبزه‌ای
 

ألفة و خیر و حب متل التلج

الفت و خیر و محبت رو مثل برف

سر رو به پایین، نگاهی که تا آخر هم از روی زمین بالا نمی‌آید، نحوه شریفی که دستش را روی صورت قرار می‌دهد و شرم زنانه حقیقی و نازنینش را بگذارید کنار اداها، بازی‌ها و شو آف‌های رایج خواننده‌ها. توجه کنید که این فیلم نه مربوط به ابتدای کار و گمنامی که متعلق به دوره میان‌سالی و اوج محبوبیت او در سراسر جهان عرب است. چند ماه پیش مصاحبه‌ای دیدم که در یک فستیوال موسیقی در قاهره در خلال جنگ‌های داخلی لبنان با او صورت گرفته بود. ترکیبی بود از کم‌حرفی خیلی شدید، خجالت و شرمی اصیل و غروری تحسین برانگیز. این‌که صدایت هر صبح از همه کافه‌ها و رادیوها به خیابان‌ها بریزد ولی چنان فهمیده و عمیق باشی که از خود بیگانه نشوی امر ساده‌ای نیست. مصاحبه‌گر کارکشته مصری هرچه در چنته دارد رو می‌کند که فیروز جواب‌هایش از دو جمله بیشتر شود و هر بار ناکام می‌ماتد. در همان مصاحبه می‌پرسد چه احساسی داری که در همه کشورهای عربی برایت سر و دست می‌شکنند، تصویرت در خیابان‌هاست و این قدر محبوبی. فیروز پاسخ می‌دهد: " الحمدلله.. هی نعمة.. نعمة الله یدیمها..". الحمدلله.. نعمت است.. نعمتی که خدا مستدامش بدارد.. بی کلام اضافه‌ای. مجری می‌پرسد چرا درحالی‌که جنگ داخلی است و در این اوضاع به شدت نابسامان از لبنان خارج نشده‌ای؟ جواب می‌دهد: "مابقدر اترک". نمی‌توانم ترک کنم .همین. می‌شود مسحور این زن نشد و این صدای فرشته‌گون را نپرستید؟

 

Music by Ziad Rahbani

Lyrics by Joseph Harb

Singing by Fairouz

1987

Translated by Hanneh Mira

 

ما قدرت نسیت

“ I couldn't forget”

 

زعلی طول أنا ویاک

دلخوری من و تو طولانی شد

و سنین بقیت جرب فیهن أنا إنساک

و سال‌ها سعی کردم فراموشت کنم

ما قدرت نسیت

نتوانستم فراموش کنم

لو جیت نهار عابیتی لقیت

اگر یک روز به خانه‌ام بیایی خواهی دید

إنک حبیبی

که تو محبوبمی

بغیابی جیت

در غیابم آمدی

بتشوف إن ما مرقوا إلا إیدیک على هالبیت

می‌بینی که جز دستانت بر این خانه کشیده نشده

کإنک حبیبی و أنت عینیک هلق فلیت

گویی هنوز محبوبمی و تو و چشمانت همین الان ترک کرده‌اید

یا ریتک هون حبیبی و لیل

کاش تو و شب اینجا بودید محبوبم

و یکون نبید و شمع اللیل

و شراب و شمع بود

و أکتبلک عا ورقة

و برایت روی ورقه‌ای می‌نوشتم

حتى ما قول

تا نگویم

ما بقدر قول

نمی‌توانم بگویم

یا ریتک مش رایح یا ریت بتبقى عطول

ای کاش نرفته‌ بودی کاش همیشه می‌ماندی

انا عندی حنین

“ I have a longing”


Music by Ziad Rahbani

Lyrics by Rahbani Brothers

Singing by Fairouz

1979

Translated by Hanneh Mira



أنا عندی حنین ما بعرف لمین

من دلتنگی‌یی دارم که نمی‌دانم برای کیست

لیلیی بیخطفنی من بین السهرانین

هر شب‌ از بین بی‌خواب‌ها می‌ربایدم

بیصیر یمشینی لبعید یودینی

به راه رفتن می‌کشاندم به دورها می‌بردم

تا أعرف لمین و ما بعرف لمین

تا بدانم برای کیست و نمی‌دانم برای کیست

عدیت الأسامی و محیت الأسامی و نامی یا عینیی إذا راح فیکی تنامی

اسم‌ها را شمردم و اسم‌ها را پاک کردم و بخواب ای دو چشمم(=عزیزم) اگر می‌توانی بخوابی

و بعدو هالحنین من خلف الحنین بالدمع یغرقنی و بأسامی المنسیین

و این دلتنگی به جا می‌ماند از پس همه دلتنگی‌ها در اشک غرقم می‌کند و در اسم‌های فراموش شده

تا أعرف لمین و ما بعرف لمین

تا بدانم برای کیست و نمی‌دانم برای کیست

أنا خوفی یا حبی لتکون بعدک حبی و متهیألی نسیتک و أنتا مخبى بقلبی

محبوبم ترس من از اینست که هنوز محبوبم باشی و فکر می‌کردم فراموشت کردم و تو در قلبم پنهان شده‌ای

و بتودی الحنین لیلیی الحنین یشلحنی بالمنفى بعیونک الحلوین

و دلتنگی می‌فرستی دلتنگی‌ شبانه –که- می‌افکند‌‌م به تبعید به چشمان زیبایت

تا أعرف لمین و ما بعرف لمین

تا بدانم برای کیست و نمی‌دانم برای کیست

لبیروت

“For Beirut”

Lyrics by Joseph Harb

Translated by Hanneh Mira

 

To Beirut

برای بیروت است

لبیروت

A“Salam” from my heart to Beirut

سلام قلب من برای بیروت است

من قلبی سلام لبیروت

And kisses to the sea and the houses

و بوسه های قلبم برای دریا و خانه ها

و قبل للبحر والبیوت

To a rock that looks like an old sailor’s face

و برای آن صخره که به چهره ملاحی از دوردست ها می‌ماند

لصخرة کأنها وجه بحار قدیم

Beirut.. that is a wine made from the soul of its people

بیروت ... که میی است از روح مردمانش سرشته

هی من ... روح الشعب خمر

Beirut.. her sweat is bread and jasmine

بیروت ... که عصاره‌ی جانش نان و یاسمین است

هی من ... عرقه خبز و یاسمین

How did her taste change to fire and smoke?

چه شد که طعم آتش و دود گرفت؟

فکیف صار طعمها ... طعم نار و دخان

To Beirut

برای بیروت است

لبیروت

Beirut has a glory made of ashes

شکوهی از تبار خاکسترها برای بیروت است

مجد من رماد لبیروت

From blood of a child that was held on her arm

که از خون طفلی که بر دستانش حمل کرد

من دم لولد حمل فوق یدها

The light of my city got dark

روشنای شهرم تاریک گشت

أطفأت مدینتی قندیلها

Her door got closed

درهایش بسته شد

أغلقت بابها

She became alone in the night

بی‌کس تنها شده در خاموشی ماند

أصبحت فی المسا وحدها

Alone with the night

تنها او و شب

وحدها و لیل

You are mine, You are mine, Oh embrace me, You are mine

تو از آن منی، تو آن منی، آه مرا در آغوشت گیر که تو از منی

أنت لی، أنت لی، آه عانقینی أنت لی

My flag and tomorrow’s stone and travel’s wave

بیرق منی و سنگ بنای فردایم و موج سفرم

رایتی و حجر الغد و موج سفر

The wounds of my people have blossomed

که شکفت زخم‌های مردمم، شکفت

أزهرت جراح شعبی أزهرت

And tears of mothers

‌ و اشک‌های مادران

دمعة الأمهات

Beirut, You are mine.. You are mine

تو بیروت منی ... تو از برای منی

أنت بیروت لی ... أنت لی

Oh embrace me

آه مرا در آغوش خود گیر

آه عانقینی

 

Music by Joaquín Rodrigo

Arranged by Ziad al-Rahbany

Singing by Fairouz

1987

حبیتک بالصیف

“ I loved you in summer”

 

Music & Lyrics by Rahbani Brothers

Singing by Fairouz

Translated by Hanneh Mira

 

بایام البرد و ایام الشتی

در روزهای سرد و روزهای زمستانی

In the days of cold and days of winter

و الرصیف بحیرة والشارع غریق

که پیاده‌رو ها دریاچه می‌شد و خیابان‌ها غرقه درآب

When the pavement was lake and the street was drowned

تجی هاک البنت من بیتها العتیق

دخترک از خانه‌ی قدیمی‌اش بیرون می‌آید

That girl comes from her old house

و یقللا انطرینی وتنطر عالطریق

و می‌شنود که منتظرم باش پس به انتظار می‌ایستد

He tells her "wait for me" and she waits for him in the road

و یروح وینساها وتدبل بالشتی

و او می‌رود و از خاطر می‌برد دخترک به انتظار پژمرده در باران را

And he leaves and forgets all about her while she wilts in the rains

حبیتک بالصیف

تو را دوست داشتم درحالی‌که تابستان بود

I loved you in summer

حبیتک بالشتی

تو را دوست داشتم درحالی‌که زمستان بود

I loved you in winter

نطرتک بالصیف

در تابستان منتظرت بودم

I waited for you in summer

نطرتک بالشتی 

در زمستان چشم به راهت باقی ماندم

I waited for you in winter

و عیونک الصیف وعیونی الشتی

و چشمان تو تابستان بود و چشم های من زمستان

Your eyes were summer and my eyes were winter

و ملقانا یاحبیبی خلف الصیف و خلف الشتی

و گویی دیدارمان ورای تابستان و زمستان بود یاحبیبی

Our meeting habibi was beyond the summers and beyond the winters

مرقت الغریبة عطیتنی رسالة

غریبه ای عبور کرد و به من نامه‌ای داد

A stranger passed by and she gave me a letter
 

کتبها حبیبی بالدمع الحزین

که یارم آن را با اشک‌های اندوهش نوشته بود

which had written by sad tears of my beloved

فتحت الرسالة حروفا ضایعین

نامه را گشودم و حروفش را نیافتم

I opened the letter, but the words were been lost

و مرقت ایام و غربتنا سنین

روزها گذشت و سال‌ها ما را از هم دور کرد

Days passed and the years drew us apart

حروف الرسالة محیها الشتی

حروف نامه را باران محو کرده بود

And the words of the letter were removed by the rain

 Note: the word for winter and rain, Sheti, is the same in Lebanese Arabic.