اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

سلام بر شما

ایمیلی هست که ماه‌هاست در فولدر درفت من نشسته و نفرستادم. هر بار یه چند خطی بهش اضافه کردم و رها شد. الان که خدمتتون می‌نویسم، نشستم در کافه‌ای، قهوه‌ای و هوای بارونی‌ای، دلم خیلی هواتون رو کرده. عرضم به حضورتون که از زمان انتخابات تا حالا هی خواستم بیام یه چی بنویسم .خصوصا پست فردای انتخاباتتون رو که دیدم. منتها انقد حالمون خراب بود که نشد.

از خودتون بگین برامون خانوم؟ حالتون چطوره؟ ما اینجا به خدا خیلی یادتونیم. زندگی فشار که میاره حقیقتا دلم ارزو میکرد میشد بشینیم یه گپی بزنیم دلمون وا شه. راه حل جلو پامون بذارین برا مسایل و مشکلات زمانه. دم عید از حال و هوا بفرمایین و اینکه چطورین؟

دوستدار شما، ف کوچیکه

حالا دیگر کسی نیست که با شیرین‌ترین لحن عالم برایت بخواند گر زامدنت خبر همی داشتمی سرتاسر کوچه را چمن کاشتمی و هر بار که می‌بیندت بگوید چه اسم زیبایی. دیگر کسی نیست که به سختی راه برود اما جوان‌دلانه لباس‌های لیمویی و صورتی ملایم بپوشد، بخواهد تا بیشتر از این یادش نرفته سراغ نوارهای زبانش برود و نقاشی‌ سال‌های دورش را نشان بدهد. دیگر هیچ شب قدری نمی‌توانی در سکوت مطلق نمازت را روی آن قالی قدیمی کنار سالی قامت ببندی و روی آن تراس با سالی چای بخوری. آن شب‌ها که جهان در آن نقطه به صبح متصل می‌شد و آن پنجره آشپزخانه که رو به گنبد حسینیه ارشاد باز می‌شد را یادت هست؟ تمام شد.