اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

بی‌هیچ ره‌توشه

جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ب.ظ

عازم سفری شدم هزار فرسخی، بی‌هیچ ره‌توشه. می‌گفتند آنکه بر این کهنه‌عصا تکیه زده، در یکی مهتاب نیمه‌شبان به عدم پیوسته است. نخستین سالِ «جوکیو» بود؛ پاییز، ماهِ شبِ هشتم. چون کلبه ویران‌ام را بر کناره رودخانه ترک می‌کردم، آوای باد سوزِ غریبی داشت.

 

استخوان‌های پریده‌رنگ در خاطرم، 

باد می‌شکافد

بدنم را تا قلب

 

روزنگاره‌های استخوان‌های پریده‌رنگ در مزرعه | ماتسوئو باشو | پاییز هزار و ششصد و هشتاد و چهار

نظرات  (۲)

  • واقعیت سوسک زده
  • باد می شکافد بدنم را تا قلب ...
    چقدر یکجور خاصی بود ...
    روزنگاره های استخوان های پریده رنگ در مزرعه خودش یه داستانه!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی