باغبونی که زمسونشو از باهار بیشتر دوس داره
همیشه از پرداختن یا اشاره به هر امر فیزیکال زنانهای در پابلیک پرهیز کردهام و برایم هم هیچ اهمیتی نداشته که به ذائقه روز خوش نیاید یا اطرافیانم این رفتار را قرون وسطایی بدانند یا از این قصه انواع تبیینها مثل مشکل داشتن با جنسیت سر هم کنند. امشب اما حوصله ندارم فکر کنم اینجا پابلیک است یا چاردیواری اختیاری یا چی. تهش به قول حسن فتحی در آن سکانس درخشان اعتراض که هزار بار دیدهام، همهی دنیا چاردیواریه. ادی یک زمانی میگفت نمیداند حقیقت جهان آن چیزی است که در دو هفته پیاماس و ملحقاتش درک میکند یا جهانِ آن نیمه بعدش. قدیمترها که انقدر همه چیز را به زور و ضرب تبیینهای "علمی" به حلقمان فرو نمیکردند، گاهی آنقدر سیاهی و تلخی و تنگی دنیا هجومش طولانی میشد که درد جسمی مثل یک فرشته نجات در احوال روح در حال احتضارمان گشایش ایجاد میکرد و کسی هم یادمان نداده بود که این تجربه سهمگین روحی مثلا عوارض پیشینی کوفتی یک اتفاق کاملا مادی است. سالها بار طاقتفرسای سنگینی جهان را با تمام وجود پذیرا میشدیم و هیچکس این تتوریهای زیستی را برایمان ردیف نمیکرد. قضیه وقتهایی بیخ اساسی پیدا میکرد که به واسطه دپرسیون یا هر مرض و بالا پایین دیگری این ده روز دو هفته پایش را از این طرف و آن طرف درازتر میکرد و سایه سنگینش را روی اغلب ایام ماه میانداخت. اصلا شاید برای همین به مغزمان خطور نمیکرد که این ارتباط خطی مستقیم را پیدا کنیم. حالا نه اینکه حالا این تبیینها و فرمولهای شیک حال و روز بهتری برایمان ساخته است یا گرهی از گرفتگیهایمان باز کرده است. راستش شاید درک تماما روحی و بی دلیل و بی اصطلاح و بی تئوری فیزیکال از احوال گرفتهمان تهش یک چیزی برای جانمان میگذاشت که حالا آن را هم کم داریم. تبیینهای "علمی" همه معنا و راز و پوشیدگی اتفاقات جهان را به چند سازوکار شیمیایی فرو میکاهند. راه حل هم البته میدهند، بادام و آناناس و غیره. آخر همه ما زن و مرد قرار است در همه ایام مثل خرهای عصاری "کار"آمد باشیم. پوشیدگی و تبیینناپذیری و رازآمیزی جهان هم اگر به سود دودوتا چهارتایی نینجامد مفت خدا نمیارزد. از موحدین جهان هم نیستیم که ماده را دارای شعور کیهانی "ببینیم" و برای این مرزهای احمقانه میان اتفاقات مادی و روحی تره خرد نکنیم.
- ۹۷/۰۳/۱۹