که زد به خرمن ما آتش محبت او
شک نیست که تخم محبت در نهاد ارواح پیش از جمله صفات دیگر انداختند. و یقین است که روح را محبت بر جمله صفات سابق آمد زیرا که روح را محبت نتیجه تشریف "یحبهم" بود. اگر یحبهم سابق نبودی بر "یحبونه" هیچکس زهره نداشتی که لاف محبت زدی. سر این رشته از انبساط "یحبهم" باز شد.
گستاخ تو کردهای مرا با لب خویش ورنه من بیچاره کجا مرد توام
پس "یحبهم" صفت قدم است و "یحبونه" همین ذوق دارد. روح را کدام صفت در مقابل این نشیند که روح را هیچ صفت نیست که پیوند از قدم دارد الا صفات محبت. و در زیر این نکته اسرار بسیار است که کتب تحمل شرح آن نکند "فذروه فی سنبله". جملگی ملا اعلی کروبی و روحانی دممحبت نیارستند زد، زیرا که بار محبت نتوانستند کشید، چه محبت و محنت از یک خانهاند و محبت و شادی از هم بیگانه. شیخ عبدالله انصاری میگوید محبت در بکوفت محنت جواب داد ای من غلام آنک از آن خود فرا آب داد. مسکین ابنآدم که از ظلومی و جهولی باری که اهل دو جهان ازو بگریختند او در آن آویخت و محنت جاودانی اختیار کرد و شادی هردوجهانی درباخت.
مرصاد العباد | باب دوم فصل اول در بیان فطرت ارواح و مراتب معرفت آن
- ۹۶/۰۵/۲۰