فیروز نعمة.. نعمة الله یدیمها..
سر رو به پایین، نگاهی که تا آخر هم از روی زمین بالا نمیآید، نحوه شریفی که دستش را روی صورت قرار میدهد و شرم زنانه حقیقی و نازنینش را بگذارید کنار اداها، بازیها و شو آفهای رایج خوانندهها. توجه کنید که این فیلم نه مربوط به ابتدای کار و گمنامی که متعلق به دوره میانسالی و اوج محبوبیت او در سراسر جهان عرب است. چند ماه پیش مصاحبهای دیدم که در یک فستیوال موسیقی در قاهره در خلال جنگهای داخلی لبنان با او صورت گرفته بود. ترکیبی بود از کمحرفی خیلی شدید، خجالت و شرمی اصیل و غروری تحسین برانگیز. اینکه صدایت هر صبح از همه کافهها و رادیوها به خیابانها بریزد ولی چنان فهمیده و عمیق باشی که از خود بیگانه نشوی امر سادهای نیست. مصاحبهگر کارکشته مصری هرچه در چنته دارد رو میکند که فیروز جوابهایش از دو جمله بیشتر شود و هر بار ناکام میماتد. در همان مصاحبه میپرسد چه احساسی داری که در همه کشورهای عربی برایت سر و دست میشکنند، تصویرت در خیابانهاست و این قدر محبوبی. فیروز پاسخ میدهد: " الحمدلله.. هی نعمة.. نعمة الله یدیمها..". الحمدلله.. نعمت است.. نعمتی که خدا مستدامش بدارد.. بی کلام اضافهای. مجری میپرسد چرا درحالیکه جنگ داخلی است و در این اوضاع به شدت نابسامان از لبنان خارج نشدهای؟ جواب میدهد: "مابقدر اترک". نمیتوانم ترک کنم .همین. میشود مسحور این زن نشد و این صدای فرشتهگون را نپرستید؟
Music by Ziad Rahbani
Lyrics by Joseph Harb
Singing by Fairouz
1987
Translated by Hanneh Mira
ما قدرت نسیت
“ I couldn't forget”
زعلی طول أنا ویاک
دلخوری من و تو طولانی شد
و سنین بقیت جرب فیهن أنا إنساک
و سالها سعی کردم فراموشت کنم
ما قدرت نسیت
نتوانستم فراموش کنم
لو جیت نهار عابیتی لقیت
اگر یک روز به خانهام بیایی خواهی دید
إنک حبیبی
که تو محبوبمی
بغیابی جیت
در غیابم آمدی
بتشوف إن ما مرقوا إلا إیدیک على هالبیت
میبینی که جز دستانت بر این خانه کشیده نشده
کإنک حبیبی و أنت عینیک هلق فلیت
گویی هنوز محبوبمی و تو و چشمانت همین الان ترک کردهاید
یا ریتک هون حبیبی و لیل
کاش تو و شب اینجا بودید محبوبم
و یکون نبید و شمع اللیل
و شراب و شمع بود
و أکتبلک عا ورقة
و برایت روی ورقهای مینوشتم
حتى ما قول
تا نگویم
ما بقدر قول
نمیتوانم بگویم
یا ریتک مش رایح یا ریت بتبقى عطول
ای کاش نرفته بودی کاش همیشه میماندی
- ۹۵/۰۹/۱۱