با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی؟
برای کسانی که ارتباط با مداحیهای رایج این زمانه را دشوار مییابند، روزهای خیلی سختی در پیش است. اینکه برای دو ماه تقریبا از هر گوشه و کنار و رادیو و ضبط و تلویزیون و بلندگوی این مملکت به طرزی افراطی نوایی پخش شود که برایت خیلی اوقات شبیه به عربده و هوار، گاهی به نظر همراه با رنگی ریاکارانه و متاسفانه اغلب خالی از سوز و دور از ادب باشد، هیچ آسان نیست. نمیدانم، شاید مشکل از من است اما این حجم از چنین صداهایی من را سنگ میکند و تکرارش در این روزها مثل پتکی میماند که به این سنگ بکوبند. برای من و احتمالا کسان دیگری که قدری از نوحهخوانیهای آرام و متواضعانه و سرتاپا ادب پیرمردی را در گوشه و کنار این مملکت چشیدهاند و آن اشکهای بیصدا را شاهد بودهاند و آن هقهقهای کم صدای زیر چادر مشکیها را لمس کردهاند، تحمل این روزها اصلا آسان نیست.
همهی انتقاداتی که میتواند به هر دورهای و به همهی افراد وارد باشد به کنار، فقط تاملی بر مقایسه روضهخوانیهای مرحوم کوثری و مداحیهای جایگزینهای معاصرش میتواند به صورت نمادین بخشی از تغییرات سهمناک و به گمان من بلایی که بر سر جامعه ایران، از پایینترین سطوح تا بالاترین، به دست خودش در این سالها رفته است را نمایان کند. نتیجه برای بعضی از ما محرمهای سال به سال دریغ از پارسال است. درحالیکه در جامعهای اسما اسلامی زندگی میکنیم، رسما اغلب اثری از آن خورشید فروزان نمیبینیم. کانه در غربتی دوچندانیم. چاره گاهی این میشود که به خلوتی پناه ببریم و چند دقیقهای در معرض نوحهای قدیمی قرار گیریم تا اگر قسمتمان بود، سنگمان کمی ترک بردارد و جاری شویم.
مرحوم جهانبخش کردیزاده -بخشو-
- ۹۵/۰۷/۱۳
امروز بعد از اذان مغرب آنقدر در نزدیکی محل کارم بر طبل کوبیدند که ...
در مسافتی حدود دویست متر سه هیئت برپا شده با سر و صدای فراوان و ...