کوروش اسلامی
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۶ ب.ظ
سال مبهم و تار پیش دانشگاهی | روزهای حبابطور سرگیجهوار پادرهوا | مدرسهای که میخواست بهترین آموزشگاه خصوصی دخترانه تهران باشد | و بود | و لاغیر نبود | نمیدانم | چه کیفیتی بود در شما | ولی میدانم | روزهای کلاس شما | مزهی یک تهرنگ زرد خاکستری خوب داشت | گرم بود | زنده بود | آدم قرار میگرفت سر جایش | نمیدانم چه طور | نگاه شما که به سقف دوخته میشد | زمان را نگه میداشت | سقف را میشکافت | بالای سرمان یک تکه ابر میآورد | و انگار | پارهای از رویاهای به تبعید رفته در سیاهچالهها را | برای ثانیههایی | به جهان باز میگرداند.
- ۹۵/۰۵/۲۸