حکایت حکومت ما
ای انسانی که صاحب عقل اما بدکار و زیانباری، تو روزه گرفتی، نماز گزاردی، و صدقه دادی، اما آنچه دیگران را به آن امر کردی و آنچه به دیگران آموختی، خود بدان عمل نکردی. چه بد راهی که تو در زندگی پیش گرفتی! چرا که به زبان توبه میکنی درحالی که مطابق امیال نفسانی خود رفتار مینمایی. چه سودی به حال تو دارد که ظاهر خود را پاکیزه نمایی، اما دلت ناپاک باشد؟ دلتان باید به کردارتان بگرید و ماتم بگیرد، که در دنیا کردار نیک خود را به ریا پایمال کردید. بدانید که عاقبت خود و نعمتهای آخرت را تباه کردید. چه کسی فرومایهتر از شما که از کردهی خود آگاهید؟ نفرینتان باد! چقدر راه را بر کسانی که کورکورانه به تاریکی در جستجویش بودند نشان دادید در حالی که خود راه را نمیدانستید. و کسانی را که دل به دنیا بسته بودند پند دادید تا شاید آن را رها سازند و به شما بسپارند. غم باد بر شما! چه سودی دارد که درون خانهای را در تاریکی رها کنند و چراغ را بر بام آن نهند؟ شما را نیز سودی ندارد که نور دانش در دهانتان باشد اما روحتان از آن خالی و به آن بیمیل باشد، ای کسانی که در بند اسارت دنیا هستید.
منسوب به عیسای مریم، علیه السلام | Logia et Agrapha, No. 6
- ۹۵/۰۴/۱۱