کتاب ایّوب
کنون بدانید که خداوند به خاکم نشانده، و در کمندش کشانده.
اینک، فریادخوان از ظلم رفتهام، اما اجابتی نمیبینم: فریاد خواهم، اما فریادرسی نیست.
او راهم از چارسو ببسته مرا مفرّی نیست، و بر راههایم تاریکی فکنده.
شکوهم به یغما بُرده، و تاج از سر ربوده.
از هر جهت ویرانم نهاده، از دست رفتهام: امیدم را چون درختی برکنده.
و نیز خشم خود بر من تافته، و مرا در شمار دشمنان خویش آورده.
کتاب ایوب | منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق | گزارش حضرت قاسم هاشمی نژاد که نور ایزدی بر او مدام
- ۹۳/۰۹/۲۷