- ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۲
- ۱ نظر
یک روزهایی هم، یک روزهایی مثل امروز هم، که چله تابستان است و ابریِ پاییزِ هیچ بندرگاهی در عالم برایم نیست، سیگور روس را با یک لیوان آب سرد، مثل یک قرص صبحگاهی بالا میدهم تا ثانیههای بیصاحب در من نمانند و از من عبور کنند، بگذرد این خفگی، بشکند این تنگنا و بغض، فروخورده شود. امواج این موسیقی، مثل امواج دریای پرآشوب صبحگاه یک خلیج سرد و پر از مه، تازیانه میزند بر خواهش سلولسلولم و گوشم که پر شد از نغمهها، دیوار روبرویم گم میشود و قاب بارانی اتوبان رشت تصویر جلوی چشمانم میشود، درست همان وقت که به ادی تکست کردم "یکی از اینها خیلی خوب است. میترسم گیر بیفتم." و ای دل و جان غافل که فیالواقع الردی گیر افتاده بودم.
Varúð
2012
Sigur Rós