اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

نشستن بر سر دوراهی

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ

حوصله ندارم که کسی بخواندم. دوست دارم در خلاء این حرف‌ها را بنویسم و این کلمات جایی در همان خلاء معلق بمانند. از طرفی دلم نمی‌آید قید این تاریخ دوساله را بزنم. فکر کردم اگر آدرس اینجا را عوض کنم، به هر دو خواسته‌ام می‌رسم. ولی ظاهرا ساختار "بیان" کاری به تغییر آدرس ندارد و مطالب جدید را با آدرس جدید به استحضار خوانندگان می‌رساند. نمی‌دانم باید چه کنم. همان داستان یک دل و دو دلبر همیشگی. نابودگر درون می‌گوید دکمه حذف سایت را بزن و خلاص. دستم نمی‌رود.

نظرات  (۵)

  • رحیم فلاحتی
  • یک امشی درست و حسابی باید به این نابودگر درون زد :)
    پاسخ:

    لطف دارید ولی دوست ندارم قاتل هیچ کدام از حنه‌ها باشم. گاهی چالش‌هایی داریم با هم، اما با هرکدام عالم‌ها داریم.

    بزرگترین مشکل بیان همین موضوعه!

    +

    "حوصله ندارم کسی بخواند" جمله دقیقی نیست. دقیقترش حوصله ندارم "...." بخواند است." چرا که وبلاگ یعنی خوانده شدن و خواننده را که از یک وبلاگ بگیری دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند، در نتیجه نوشتن در فضای مجازی بی معنی می شود و می توان پناه برد به همان دفترچه یادداشت های قدیمی.

    +

    رمز دار نوشتن هم یک گزینه است!

    پاسخ:
    گاهی دقیق شدن مجاهده‌ای می‌خواهد که دست‌کم در بعضی مقاطع آدم ناتوان از انجامش است. ولی خب کمی دقیق‌ترش شاید این با‌شد که برای من از اولش هم بلاگ تقریبا یک چیزی شبیه دفترچه یادداشت بود. البته منکر کلی احساس خوب که این وسط از خواننده‌ها نصییم شد نمی‌شوم اما این ماه‌ها با جریانی از خواننده‌های خاموش هم روبرو شدم که بی آن‌که سر سوزن تقصیری متوجهشان باشد، دنبال کردن مستمرشان قدری برای من آزاردهنده بود. چرایش را خیلی نمی‌دانم ولی احساس ناامنی به من می‌داد. البته باید چیزی از جنس ترس از available بودن را هم به این ماجرا اضافه کرد که به شدت در من ریشه‌دار است و نیاز به موشکافی جدی دارد ولی به هرحال اینجا و در این برهه دارد به این صورت هم خودش را نشان می‌دهد. و خب نسبت به نوشته‌های رمزدار هم حس خوبی ندارم. همه‌ی کلماتم اینجا برایم رمزدار بودند و جای رازها هم به نظرم فقط در سینه آدم است.
    و نهایتا این‌که از نکته‌سنجی و توجهتان به غایت ممنونم.
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    سلام 
    امیدوارم خوب باشید.
    *** ***** ***** ******** * ********* ***** * ***** ** ***** ******** ********* *** ** **** ***** **** ******** **** ** *** ** ****** ***** ****** ** *** *****
    +این را نگویم و بروم می‌میرم انگار! : کسی که دوست ندارد خوانده شود، چرا وب‌لاگ می‌نویسد؟ این را من به هیچ وجه نمی‌فهمم! خب فایل ورد و حافظه‌ی شخصی که امن‌تر و به‌تر است. نیست؟ 
    پاسخ:
    سلام و سپاس
    احوالات من هم مثل همه بالاپایین‌هایی دارد. گیرم که احتمالا نوسانات من از متوسط آدم‌هایی دوروبرم بیشتر باشد و بعضی وقت‌ها، مثل این روزها، حضور دیگران جهان را برایم تنگ کند.
    و البته به گمانم برای افرادی با مختصات و سابقه‌ای نظیر من که اهل ضبط و ثبت و بک‌آپ نیستند و دامن دامن اطلاعات در زندگی‌شان به باد داده‌اند، همین وب مطمئن‌تر باشد. بهتری و امن‌تری‌اش را نمی‌دانم.
    سلام 
    منم با آقای فلاحتی موافقم که باید نابودگر درون ازبین بره راه حل آسون برای اینکار قرار نگرفتن تومحیط و فکر نکردن به نابودگره .
    نابودگرو من نساختم ولی من پرورشش دادم حالا وقتشه که نابودگر بره و آبادگر بیاد .
    تو زندگی ما فکر منفی هست ودلیلش یه چیزه .اونم ....
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    کلمه گذرگاه معتبرتری است از سکوت. 
    برای من که این طورهاست. گاهی حرفهایی میزنم که خیلی حرفهای دیگر را نزنم.
    سکوت هم چون و چرا به دنبال می آورد
    .
    .
    .
    *** **** **** **** ********* ***** ***
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی