اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

فاخلع نعلیک

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ق.ظ

امشب، یک لحظه، در مراسم سکوت آقای امجد -که نور دو دیده است-، زیر آسمان بدون ماه نیمه‌شب، و آن چند تک ستاره که رفیقم بودند، در ساعات پایانی میهمانی، بغضم کمی گره گشود، و به قدر کاسه‌ی گِلی کوچک دلم راضیتن را به کامم چشاندند. در کنار تو، چونا جانم.

هیچ چیز در عالم کم نبود، شاید بهشت شبیه چنین موقعیتی بود، بی هیچ شاخ و برگ و چشمه و رود اضافه‌ای. یا شاید حوض و نهرهای بهشت هم در درون میجوشید و جاری می‌شد، مثل آن یک آن سرخوشی که در جانم موج زد امشب، چونا جان.

به چادر گل‌‌گلی ام خندیدی و گفتی حق نیست که بچه‌ای ندارم که کمی جبران کند این همه حرصی که به ام‌حنه داده‌ام را. بعد با سرعت بیست کیلومتر راندیم و به لالایی هشت ساعته مکس ریکتر دل سپردیم که مثل ما نمی‌خواست امشب تمام شود، و تو پرسیدی که این چه نوای لامصب -و لابد سحرآمیزی- است که دارد همه گذشته‌ات را ریویو می‌کند. رزق لایحتسبم بودی چونا..

 

   Sleep

Who's name is written on water 

Max Richter

2015

نظرات  (۲)

این صفحه را اگر دقیقه زودتر و این موسیقی را اگر فقط ده دقیقه زودتر شنیده بودم، حال و روزم چه‌قدر خوب و چه‌قدر عالی بود. حیف. که چه زود دیر می‌شود.. 
پاسخ:
چه وای، شاید هم چه خیر، آدم چه بداند..
فک کنم بهترین زمان برای شنیدنش همین صبح دم عید بود...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی