اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

اسفار حنه

ثم کثرة الاسفار، ثم ترک الاکتساب، ثم تحریم الادخار

دیوانه‌ئی که آفتاب روزی گلوگیرش شد

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۲۷ ق.ظ

در مواضعی از این دفتر به شیوه «شدت‌بخشی» در موقعیت‌هایی که عطار می‌آفریند یا دیگران آفریده‌اند و او در آن دست می‌برد اشاره کرده‌ایم. در پیشگفتار بهره یکم طی نمونه‌ئی نشان دادیم که شدت‌بخشی عطار در موقعیت طبیعی چگونه می‌تواند مقوله باورپذیری را زیر سوال ببرد.. آنچه درباره شدت‌بخشی طرح کردیم به قصد عیب‌جوئی از عطار نبوده. عطار محصول دوران خود و روایت‌گر صادق‌پسندها و نیازهای آن است.. امروزه اگر کسانی که ذهن منطقی دارند روایت‌های عطار را دور از واقعیت می‌یابند و گله‌مند عقل‌ستیز بودن آنند [به رغم سادگی و شیرینی زبان آن] بهتر است فنونِ باورپذیر گرداندنِ داستان را ملاک قرار دهند نه آنکه اصل واقعه را زیر سوال ببرند..

آیا در ورای آن ناله‌های جان‌سوز عطار، در سخنان بی‌محابای او که در بیایانِ بی‌فریاد عصرش طنینی ندارد، شما پیامی، حاوی پیشاگهی، از آنچه بر سر این ملت خواهد آمد و خشک و تر را با هم و یکجا خواهد سوخت، احساس نمی‌کنید؟ به نظر شما، آن شدت‌بخشی‌های موقعیت و فضا که هم در نثر و هم در نظم او می‌بینید، صدای یک لاقبائی را به گوش نمی‌رساند که قصد دارد خفته‌ها را بیدار کند؟ آیا گوش‌های شنوائی برای شنیدن این صداهای پیشگو بوده است؟ تک و توک، غلط‌ ‌انداز، اینجا و آنجا شاید - وگرنه سرنوشت ایران به دست مستبد مبتدعی چون سلطان محمد خوارزمشاه نمی‌افتاد. نه! عطار را سرزنش نکنیم که وجدان بیدار روزگارش بود..

در هنگامی که شاعران و کارگزاران قلم وظیفه‌خوار فردی معین در بارگاه قدرت بودند، او رو به مقاصد انسانی آورد؛ با حق و حکمت سروکارش بود؛ روی سخنش متوجه اجتماع بشری بود؛ مردمی‌گری مرامش بود.. مجذوبان، شوریده‌حالان، عاشقان، و عُقلای مجانین در آثار او، مکنونات قلبی عطار را بیان می‌کنند.. آن داستانی که در مصیبت‌نامه درباره اهل نیشابور، هنگام حمله غُزها بیان می‌کند، از روحیه قلندری او گویاست. مردم از ترس غارت، هرچیز با ارزشی که داشتند در خاک پنهان می‌کردند. دیوانه‌ئی بر بام بلندی رفت و جامه کهنه‌اش را بر سر چوب بست و ندا در داد: "ای دیوانگی، من تو را برای چنین روزی ذخیره کرده‌ام!"

شما پیشاگهی آن فاجعه بزرگ‌تر را که در راه است احساس نمی‌کنید؟

 

پیشگفتار بهره دوم سیبی و دو آینه | قاسم هاشمی‌نژاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی